چرا مدام جذب رابطه سمی میشویم؟ روانشناسان توضیح میدهند
به گزارش خبرمحور به نقل از سلامت نیوز، جولی نگوین مربی روابط و نویسنده حوزه سلامت روان، معتقد است بسیاری از افراد بدون آنکه خودشان متوجه باشند، وارد رابطه هایی میشوند که نتیجه ای جز آسیب، فرسودگی و کاهش عزت نفس برایشان ندارد. او میگوید در اغلب موارد، این انتخاب های تکراری ریشه در گذشته دارند؛ گذشته ای که برای ذهن آشنا بوده و به همین دلیل در بزرگسالی نیز بازآفرینی میشود.
نگوین این پدیده را با عبارتی قابل تامل توضیح میکند: «احساس امنیت را با الگوهای دردناک گذشته اشتباه میگیریم.» به باور او، کسانی که بارها در روابط مضر قرار میگیرند، معمولاً با فردی در ارتباط میشوند که ویژگیهایی شبیه به کسانی دارد که در کودکی برای آنها مهم بوده اند؛ حتی اگر این افراد موجب آسیب، بی توجهی یا بی ثباتی بوده باشند.
به گفته این مربی روابط، مفهوم «سمیت واقعی» در روابط تنها به معنی پرخاشگری یا مشاجره نیست. حتی روابطی که در ظاهر آرام هستند نیز میتوانند به شدت ناسالم باشند، اگر در آنها الگوهایی مانند بی احترامی، خودمحوری، عدم توجه به نیازهای عاطفی، ناتوانی در پذیرش مسئولیت یا سرزنش مداوم وجود داشته باشد. این رفتارها به تدریج عزت نفس را کاهش داده و فرد را نسبت به ارزشهای خود بی تفاوت میکند.
الگوی تکراری که از کودکی آغاز میشود
نگوین میگوید بسیاری از این روابط از مفهومی به نام «اجبار به تکرار» سرچشمه میگیرند. در این حالت، فرد در بزرگسالی ناخودآگاه تلاش میکند الگوهای ناتمام دوران کودکی را دوباره تجربه کند؛ با این امید مبهم که شاید این بار بتواند نتیجه متفاوتی بگیرد. فرد ممکن است به سوی شریکهایی کشیده شود که نشانه هایی از والدین بی ثبات، سرد، سختگیر یا غیرقابل پیش بینی را دارند. ذهن ما تمایل دارد به سمت چیزهایی برگردد که قبلاً با آنها مواجه شده، حتی اگر دردناک بوده باشند.
این روند باعث میشود فرد بارها و بارها خود را در کنار شریکهایی ببیند که رفتارهای مشابهی دارند: بی توجه، اجتنابی، کم مهر یا ناپایدار. در چنین شرایطی، بخشی از ذهن واکنش نشان میدهد که «این فضا آشناست» و آشنایی برای ذهن، معادل امن تلقی میشود—even if it’s not.
تجربه های کودکی نقش تعیین کننده ای در شکل گیری انتظارات ما از روابط دارند. کودکانی که در محیط های پرتنش بزرگ میشوند، غالباً یاد میگیرند که برای دریافت محبت یا توجه باید تلاش زیادی کنند یا به نیازهای خود توجهی نداشته باشند. همین الگو در بزرگسالی نیز تکرار میشود و فرد به سمت کسانی کشیده میشود که همان فضای احساسی را بازتولید میکنند.
نقش سبکهای دلبستگی در انتخاب شریک عاطفی
نگوین توضیح میدهد که سبکهای دلبستگی نقشی کلیدی در شکل گیری انتخابهای ما دارند. افراد با دلبستگی اضطرابی معمولاً احساس میکنند باید تایید و توجه بیشتری دریافت کنند تا در رابطه احساس امنیت کنند. این افراد، ناخودآگاه جذب کسانی میشوند که سبک دلبستگی اجتنابی دارند؛ کسانی که از صمیمیت عاطفی فاصله میگیرند، دیر پاسخ میدهند و در دسترس نیستند.
این ترکیب یکی از پرتنش ترین ساختارهای رابطه را ایجاد میکند. فرد مضطرب نیاز به نزدیکی دارد و فرد اجتنابی نیاز به فاصله. نتیجه؟ چرخه ای بی پایان از ناامیدی، تلاش بیش از حد، احساس طردشدگی و دلخوری. با اینکه این رابطه دردناک است، اما برای ذهنی که به چنین الگوهایی از کودکی عادت کرده، عجیب نیست و حتی «آشنا» به نظر میرسد.
در مقابل، افراد با دلبستگی ایمن معمولاً کمتر گرفتار این نوع روابط میشوند؛ اما کسانی که در کودکی با بی ثباتی عاطفی روبرو بوده اند، به راحتی وارد چرخه تکرار میشوند.
چگونه میتوان این چرخه را متوقف کرد؟
نگوین چند راهکار بسیار کاربردی برای خروج از این تکرار ناخواسته ارائه میدهد. نخستین راهکار «اعتماد به شهود» است. او میگوید اگر در همان روزهای اول رابطه نشانه های ناراحتی، ابهام، احساس ناامنی یا کاهش عزت نفس را مشاهده میکنید، باید به این نشانه ها اعتماد کنید. ذهن ما گاهی چیزهایی را تشخیص میدهد که هنوز به زبان نیامده اند.
راهکار دوم، «خروج از تیپ همیشگی» است. بسیاری از افراد بدون آگاهی، به سراغ همان نوع شریکهایی میروند که در گذشته هم با آنها رابطه داشته اند. این مربی پیشنهاد میدهد افراد آگاهانه با کسانی وارد ارتباط شوند که شاید در نگاه اول شبیه تیپ همیشگی آنها نباشند اما از نظر عاطفی بالغ، توجه محور و در دسترس اند.
سومین روش، «نوشتن الگوها»ست. ثبت رفتارهای شریکهای گذشته، نحوه شروع و پایان رابطه ها و نقاط مشترک آنها کمک میکند الگوهای پنهان آشکار شوند. بسیاری از افراد پس از نوشتن متوجه شباهت هایی میشوند که تا پیش از آن هرگز دیده نشد.
چهارمین راهکار «مرزبندی از ابتدا»ست. مشخص کردن نیازها و ارزشهای غیرقابل چشم پوشی در آغاز رابطه از بسیاری از آسیبهای بعدی جلوگیری میکند. این مرزبندی نه نشانه سختگیری، بلکه نشانه احترام به خود است.
در نهایت، نگوین تاکید میکند که «افزایش خودآگاهی» و «درمان تخصصی» از موثرترین روشهای خروج از روابط سمی است. کار با درمانگر به افراد کمک میکند ریشه الگوهای کودکی را شناسایی کرده و آنها را بازسازی کنند، نه بازتکرار.
پیامی برای کسانی که در روابط سخت بوده اند
در پایان، نگوین پیامی امیدوارکننده برای کسانی دارد که بارها وارد روابط دشوار شده اند. او میگوید این روابط هرچند دردناک هستند اما میتوانند پنجره ای مهم به سمت شناخت خود باشند. این تجربه ها نشان میدهند کدام بخشهای درونی ما نیاز به درمان، توجه و التیام دارند.
به باور او، «شریکهای سمی هیچ چیز درباره ارزش واقعی شما نمیگویند؛ آنها تنها آینه ای هستند که نشان میدهند کدام زخمهای قدیمی هنوز درمان نشده اند.»
نگوین تاکید میکند با افزایش شفقت نسبت به خود و انتخاب آگاهانه تر، افراد میتوانند چرخه روابط مضر را متوقف کنند و به سمت روابطی سالم، محترمانه و متقابل حرکت کنند؛ رابطه هایی که در آنها امنیت واقعی جایگزین آشنایی دردناک میشود.
جمع بندی کوتاه
تحقیقات و نظر کارشناسان نشان میدهد بسیاری از افراد به دلیل الگوهای ناخواسته دوران کودکی و سبکهای دلبستگی وارد رابطه های سمی میشوند. با افزایش خودآگاهی، مرزبندی، نوشتن الگوها و کار درمانی، میتوان این چرخه را شکست و روابط سالم تر و محترمانه تری ساخت.
هیچ نظر! یکی از اولین.