ردپای آلمان در تحریم های دارویی و فناورانه علیه ایران؛ مروری بر سیاست های پنهان
موضعگیری بیسابقه فریدریش مرتس، صدر اعظم آلمان، در حمایت علنی از حمله نظامی رژیم صهیونیستی به ایران، در شرایطی بیان شد که هنوز ابعاد انسانی این حمله برای افکار عمومی جهانی روشن نشده بود. او در نشست سران گروه ۷، حمله اسرائیل را «در راستای امنیت همه ما» توصیف کرد؛ تعبیری که به باور ناظران، نهتنها حمایت سیاسی بلکه نوعی مشروعسازی یک حمله نظامی از منظر دیپلماتیک بهشمار میرود.
این نخستینبار نیست که آلمان در مواجهه با اقدامات تنشزا علیه ایران، بهجای اتخاذ موضعی مستقل یا میانجیگرانه، در جایگاه همراهی آشکار یا سکوت هدفمند قرار میگیرد. سابقه این رویکرد را میتوان در چند محور تاریخی بررسی کرد:
۱. تسلیحات شیمیایی برای صدام؛ مشارکت صنعتی ساختیافته
در خلال جنگ ایران و عراق، صدها شرکت آلمانی بهرغم تعهدات حقوقی بینالمللی، در تأمین فناوری، مواد اولیه و تجهیزات لازم برای ساخت سلاحهای شیمیایی در عراق مشارکت داشتند. اسناد رسمی مؤسسه فدرال حفاظت از قانون اساسی آلمان نشان میدهد که این روند در بسیاری موارد با آگاهی دولت وقت آلمان غربی انجام شده است.
کارخانه سامرا، یکی از اصلیترین مراکز تولید گازهای خردل، سارین و تابون در عراق، با مشارکت مستقیم کارشناسان آلمانی طراحی و تجهیز شد. این تسلیحات بعدها در بمبارانهای فاو، مجنون و حلبچه، با تلفات انسانی گسترده، بهکار رفتند. با اینکه مدارک کافی برای پیگیری حقوقی این مشارکت وجود داشت، هیچگاه اقدام قضایی در آلمان صورت نگرفت.
۲. سیاست سکوت در برابر ترور دانشمندان هستهای
در دهه ۸۰ شمسی، پنج دانشمند ایرانی در حوزه هستهای در عملیاتهایی هدف قرار گرفتند که به رژیم اسرائیل نسبت داده شدهاند. دولت آلمان در برابر این ترورها، نهتنها واکنش رسمی نشان نداد بلکه برخی رسانههای جریان اصلی در این کشور، به نحوی از ضرورت آن برای «امنیت بینالملل» سخن گفتند. به نظر میرسد این سکوت، بخشی از سیاست بزرگتری بود که در آن ترورهای هدفمند در پوشش امنیتی توجیهپذیر تلقی میشدند.
۳. استاکسنت و حلقه اتصال فناورانه
استاکسنت، نخستین بدافزار هدفمند دولتی که تأسیسات هستهای ایران را مختل کرد، گرچه مستقیماً ساخت آمریکا و اسرائیل بود، اما آسیبپذیریهای مورد استفاده آن از طریق همکاریهای تحقیقاتی پیشین شرکت زیمنس با نهادهای امنیتی آمریکا استخراج شده بود. نقش آلمان در این پروژه، نه در تولید بدافزار بلکه در فراهمکردن دادههای زیرساختی قابل تأمل بود.
۴. تحریمهای فناورانه و علمی؛ مرزهای پنهان فشار
در سالهای اخیر، دولت آلمان با استناد به تحریمها، از صدور تجهیزات تحقیقاتی به مراکز علمی ایران از جمله دانشگاه صنعتی شریف خودداری کرده است. در مواردی حتی چاپ مقاله علمی از سوی محققان ایرانی، به بهانه ارتباط با نهادهای تحریمشده، موجب محدودیت یا حذف پروژههای مشترک علمی شده است. سیاست آلمان در این حوزه، نوعی از “محدودسازی پیشرفت علمی” را دنبال میکند که آثار بلندمدت آن بر روند رشد فناوری در ایران قابل توجه است.
۵. مشارکت در تحریمهای بانکی و دارویی
گرچه آلمان خود بهطور مستقیم دارو یا تجهیزات پزشکی را تحریم نکرده، اما خودداری بانکهای این کشور از انجام تراکنشهای مرتبط با اقلام بشردوستانه، در عمل منجر به اختلال جدی در زنجیره تأمین دارو در ایران شده است. این وضعیت در دوران شیوع کرونا و برای بیماران خاص، به بحرانی جدی تبدیل شد. وزارت بهداشت ایران در سال ۱۳۹۸ اعلام کرد بیش از ۲۵ هزار بیمار خاص با کمبود یا قطع دارو مواجه شدند؛ رخدادی که میتوان آن را یکی از آثار جانبی سکوت مالی اروپا قلمداد کرد.
۶. عملکرد متناقض در نهادهای بینالمللی
آلمان بهعنوان یکی از اعضای دائم در اتحادیه اروپا و عضو دورهای شورای امنیت، همواره از مواضعی حمایت کرده که به افزایش فشار بر ایران منجر شدهاند. نهتنها در برابر خرابکاریهای هستهای و تروریسم دولتی علیه ایران سکوت اختیار کرده، بلکه از حمایت حقوقی ایران در نهادهای بینالمللی از جمله دیوان لاهه نیز خودداری کرده است.
جمعبندی:
در شرایطی که آلمان داعیهدار دفاع از نظم بینالملل، حقوق بشر و صلح جهانی است، عملکرد این کشور در قبال ایران نشان میدهد که اصول اخلاقی و انسانی، همواره در برابر ملاحظات سیاسی و ائتلافهای ژئوپلیتیکی اولویت نداشتهاند. اظهارات اخیر صدر اعظم مرتس، صرفاً یک نقطه عطف در مسیر بلند سیاست فشار غربی بر ایران است که آلمان، گاه در مقام بازیگر محوری و گاه در نقش تسهیلگر، در آن نقش داشته است./مهر
هیچ نظر! یکی از اولین.