آیا جنگ ۱۲ روزه ایران را ۵۰ سال جلو انداخت؟
محمدباقر قالیباف، رئیس ۶۴ ساله مجلس شورای اسلامی، اخیراً در اظهاراتی شگفتانگیز مدعی شده است که «اگر جنگ اخیر رخ نمیداد، ما هیچگاه به درکی که در این ۱۲ روز به آن رسیدیم، نمیرسیدیم» و حتی فراتر رفته و گفته است که «اگر بگوییم این ۱۲ روز ما را ۵۰ سال جلو انداخت، درست گفتهایم».
این سخنان در فضایی بیان شدهاند که هنوز کشور با تبعات جدی اقتصادی، روانی و امنیتی ناشی از درگیریهای اخیر دست و پنجه نرم میکند. میلیونها ایرانی همچنان تحت تأثیر موج ناامنی، نگرانی، کاهش درآمد، اختلال در زندگی روزمره و سقوط شاخصهای اقتصادی هستند. با این حال، رئیس مجلس بهگونهای سخن میگوید که گویی وقوع جنگ، نعمتی تاریخی و فرصتی نادر برای پیشرفت و «فهم» بوده است.
اما سوال اصلی اینجاست: آیا برای فهم نحوه «پیش بردن کار»، حتماً باید وارد جنگ شد؟
در واقع، این ادعا سوالهای متعددی را پیش روی ما میگذارد. اگر چنین درکی واقعاً در نتیجه ۱۲ روز جنگ حاصل شده، پس این سوال بهحق مطرح است که پیش از آن، مسئولان در این سالها مشغول چه کاری بودهاند؟ چه چیزی مانع شده بود که بدون جنگ، این «فهم ۵۰ ساله» حاصل شود؟ آیا دهها نهاد برنامهریز، صدها مدیر ردهبالا، هزاران کارشناس، پژوهشگاهها و بودجههای کلان، کارآمدی لازم را نداشتهاند که حالا مجبور شدهایم برای فهمیدن اصول مدیریت و پیشرفت، هزینه جنگ را بپردازیم؟
چنین رویکردی، بهروشنی نشان از بحران در فرآیند تصمیمسازی و نبود نگاه راهبردی در حاکمیت دارد. فرض کنید زلزلهای ویرانگر یا سیلی مهیب کشور را درنوردد و یک مقام رسمی پس از آن اعلام کند: «این بلای طبیعی ما را ۵۰ سال جلو انداخت». چنین جملهای حتی در مقام طنز هم غیرقابل پذیرش است، چه رسد به اینکه از دهان یکی از مقامات عالیرتبه نظام سیاسی کشور شنیده شود.
هزینه این «یادگیری» چقدر است؟
در جنگ اخیر، فرماندهان نظامی هدف قرار گرفتند، زیرساختها آسیب دیدند، خانوادهها آواره شدند، تهران و دیگر شهرها دچار رعب و وحشت شدند و حتی در حوزه اقتصادی شاهد کاهش سطح اعتماد، کاهش سرمایهگذاری، اختلال در تولید و مهاجرت گسترده سرمایه انسانی بودیم. آیا تمام این خسارات صرفاً برای آن بود که قالیباف و دیگر مسئولان به فهم تازهای درباره اداره کشور برسند؟
از سوی دیگر، این جمله که «۵۰ سال جلو رفتیم» به شدت مبهم و غیرقابل سنجش است. این ۵۰ سال در کدام حوزهها به دست آمده؟ سیاست خارجی؟ اقتصاد کلان؟ سیاستگذاری امنیتی؟ نظام اداری؟ با کدام سنجه علمی یا شاخص بینالمللی میتوان چنین ادعایی را اثبات کرد؟ و اصلاً چرا ۵۰ سال؟ نه ۵ یا ۱۰ یا ۲۰؟ آیا صرفاً بهکار بردن یک عدد بزرگ، قرار است به گفتهای اعتبار ببخشد؟
از «برکات تحریم» تا «فواید جنگ»
سخنان قالیباف تداعیگر دوران گذشته است؛ زمانی که برخی مسئولان، با افتخار از «برکات تحریم» سخن میگفتند. حالا به نظر میرسد که همان نگاه، این بار در لباس جنگ بازتولید میشود. اگر در آینده مسئولان کشور مسابقهای برای بیان «فواید جنگ ۱۲ روزه» راه بیندازند، تعجب نکنید. چرا که زمینه چنین دیدگاهی همین حالا نیز آشکار شده است.
این شیوه نگرش، آینده کشور را در مسیری پرهزینه و غیرقابل بازگشت قرار میدهد. مسئولان باید به جای توجیه بحرانها و تبدیل آنها به «فرصتهای خیالی»، پاسخگو باشند که چرا در طول سالیان گذشته، از مسیرهای علمی، کارشناسی و برنامهریزیشده استفاده نکردند تا بدون نیاز به بحران، کشور را به سمت توسعه هدایت کنند.
نتیجهگیری:
در نهایت، سخنان قالیباف نمادی از یک ناهنجاری بزرگ در حکمرانی است: ناتوانی در یادگیری بدون بحران. اگر برای هر گام رو به جلو، لازم باشد هزینهای چون تحریم، جنگ یا فشار خارجی پرداخت شود، باید گفت که نه تنها پیشرفت نمیکنیم، بلکه در حال از بین بردن زیرساختهای آیندهمان هستیم. مردم ایران شایسته آناند که مسئولانشان بدون نیاز به خون، جنگ و خرابی، به فهم درست از اداره کشور برسند./عصرایران
هیچ نظر! یکی از اولین.